چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایهی تاج سرت باشی صدف باشی و بیاندازه فکر گوهرت باشی خودت میخواستی تحتالشعاع خواهرت باشی نوشتی در کتاب فاطمیون خطبهخط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زنیب زینب مدینه از حسن هم یک نفر مظلومتر دارد همان خواهر که از حالِ دل خواهر خبر دراد فدای اُمّ الکثومی که فرمان زِ پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد قسم بر غربت تاریخ این ترفند ممکن نیست دروغ محضشان کافیست این پیوند ممکن نیست علی باشد به این وصل رضایتمند؟ ولله ممکن نیست به تیغ خشمگین مرتضی سوگند ممکن نیست فلانی را بگو شهر نبی دروازهای دارد نمیداند مگر که هر کسی اندازهای دارد **** اُمّ حبیبه آمد به سرم از آنچه میترسیدم او میدوید و من میدویدم او میرسید و من میرسیدم او مینشست و من مینشستم او روی سینه، من در مقابل او میبُرید و من میبُریدم او از حسین سر، من از حسین دل **** زینب و دردِ یه ناله زینب و یه گوش پاره تو بازار بَردهها آوردن و شامیا رقصیدن و خندیدن **** سرمایهی محبّت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم گر مِهر و ماه را به دو دستم نهد قَوا یک ذرّه از محبّت زهرا نمیدهم **** لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین