
از اول که مُهر گِدایی به ما خورد گُزارِ دِلِ ما به این کوچهها خورد سَرِ هر که بَر خاکِ پایِ شما خورد به تعبیر بهتر به عَرشِ خدا خورد تو و من همیشه امامیم و مَأموم دَخیلَم دَخیلِ تو یا اُمِّ کُلثوم خدا ریخته در تو لیلا شدن را تجلای انّا فَتَحنا شدن را وجود علی نفسِ زهرا شدن را و در عین زن بودن، آقا شدن را پَرِ چادر تو نماد وقار است زبانت بُرندهتر از ذوالفقارست سرِ سفرهی نان و شیرت علی بود نمکگیر خیر کثیرت علی بود اسیرش تو بودی اسیرت علی بود مُجیرش تو بودی مُجیرت علی بود تو ماهی! به شب احتیاجت دروغ است و بر کافران ازدواجت دروغ است بخوان خطبهای تا مسلمان بسازی ابوذر بسازی و سلمان بسازی به وقتش ازآتش گلستان بسازی ز تو برمیآید که طوفان بسازی سخن گفتی و ما به جایی رسیدیم به اندیشهی کربلایی رسیدیم غم از روزگارِ تو آخر چه میخواست دلت را که سوزاند دیگر چه میخواست فراق برادر ز خواهر چه میخواست دلِ سنگِ یک خنجر از سر چه میخواست چه دیدی زمانی که گودال رفتی که یکدفعه اینجور از حال رفتی سری ذبح شد، معجری رفت غارت النگوی هر دختری رفت غارت عبایی و انگشتری رفت غارت و پوشیهی خواهری رفت غارت پر و بال پروانهها چیده میشد لباسِ تن کِ شاه دزدیده میشد حرم امنیت داشت اما به هم ریخت سر حملهی بیحیاها به هم ریخت عقیله زمین خورد و دنیا به هم ریخت غرور تو با ضربه ی پا به هم ریخت هزاران مغیره و هشتاد زهرا دوباره لگد،داد و فریاد،زهرا به بازار رفتی و بازار پر بود دراطرافتان مردمآزار پر بود نگاه حرامی اغیار پر بود اگرچه شکستی و دیگر خمیدی تو هم غیر زیبایی اصلا ندیدی (تو اولین امیر بودی که بین یک حصیر بودی واجب الاحترام بودی که بین ازدحام بودی) ***** آروم آروم از طبق بیا کنارم سر رو سرت بذارم حرفا برا تو دارم چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم اسمت رو که آوردم همش کتک میخوردم من میفهمم نفس بریده رو بریده رو بریده رو صورتِ روی زمین کشیده رو کشیده رو کشیده رو بدنم پر شده از کبودیا کبودیا کبودیا بردنم محلهی یهودیا یهودیا یهودیا ***** بدنم پر شده از جای لگد جای لگد جای لگد شترش راه نمیرفت منو میزد منو میزد منو میزد بابا نبودی امروز اگه دیر کردم عمه رو بردن، من اون وسط گیر کردم ***** حالا که جمعیم دور هم عمو رو هم صدا کنم چی؟ به موی من دستی بزن شونه برات پیدا کنم چی؟ گوشواره نیست گهواره هست با حرمله دعوا کنم چی؟ با روسریم برا سرت عمامه دست و پا کنم چی؟ ***** دویدن روی تنت ده سوار اما دویدن دنبال من صد سوار اگرچه نخورده لب من به آب ولی خورده ام سیلی آبدار ***** سیلی نخورده نیست کسی بین ما وای کو آن زبان که با تو بگویم چگونهام دست عدو بزرگتر از صورت من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونهام ***** من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه رفتم وسط شرابخواران، کَت بسته به زور تازیانه ***** ای تمامی غرور من فدای هیبتت لطف کن این مرد شامی را از این مجلس ببر ***** عمه میگفت سرت را به گلابی شستهاند پس چرا از سر تو بوی شراب است بلند؟ ***** چشمی به تیغ قاتل و چشمی به خیمهگاه ناموس دارها نگران کشته شد حسین