چشم سیاه تو چقدر آب می‌خورد

چشم سیاه تو چقدر آب می‌خورد

[ محمدحسین حدادیان ]
چشم سیاه تو چقدر آب می‌خورد؟
اصلاً شب سیاه مگر آب می‌خورد؟

شمر و سَنان و خولی و اَخنَس بهانه است
قتل پدر ز داغ پسر آب می‌خورد

ای پاره‌ی دلم سر دستم تکان نخور
 الآن لبت ز تیرِ سه پَر آب می‌خورد

عباس خُفته است که برپاست حرمله
این فتنه از خُسوف قمر آب می‌خورد

گفتند آمده‌ است زرنگی کند حسین
جای تو گفته‌اند پدر آب می‌خورد

یا رب ببین که من جگرم را فروختم
تنها ستاره‌ی سحرم را فروختم

خواب می‌دیدم پَر درآوردی
دندون شیری درآوردی
تو بغلم بودی و حالا رو نیزه‌ها سر درآوردی

حسرت به دل ماندم به من مادر نگفتی
رفتی مواظب باش از نیزه نیفتی

از سر نی حرف می‌زنه نگاه تو با دل من
تو به این نیزه‌دار بگو دور نشه از مَحمل من

سرت بر روی نیزه تاب می‌خورد
بمیرم نیزه‌دارت آب می‌خورد

دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم

داغ رباب تازه‌ شد آن لحظه‌ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید

حسین ...

نظرات