
چشم خلقت، دست خلقت، روی خلقت، سوی تو کعبهی جانِ همه دارالولایت یا جواد سجده آورده است بر خاک درت صبر و رضا ای رضای حضرت حق در رضایت یا جواد کِلک صُنع کبریا را طُرفه آید کیست؟ تو جز خدا نتوان کسی گوید ثنایت یا جواد هر نفَس، یک وحی از حیِّ غدیرت میشود وحی بارد از کلام جانفزایت یا جواد هست و بودِ بضعهی پاکِ پیمبر کیست؟ تو دُرِّ در دریا و دریای سه گوهر کیست؟ تو آسمانِ جود را پیوسته محور کیست؟ تو آل عمران، نور، فرقان، حمد، کوثر کیست؟ تو دستِ داور، روی احمد، نجلِ حیدر کیست؟ تو بسته دل بر پنجهی مشکلگشایت یا جواد ای غبار کاظمینت، آبرو را آبرو ای محمد هم به نام و هم به خُلق و هم به خو ای نهاده مِهر گردون بر درِ صحنِ تو، رو من به خلوتخانهی دل با تو دارم گفتوگو در کنار مرغ روحم پَر زند از چهار سو تا که گردد طایرِ صحن و سرایت یا جواد ناله کردی تا پرید از لانه مرغِ جان تو درد بودی پای تا سر درد شد درمانِ تو ای فدای چشم گریان و دل سوزانِ تو عالمی سوزد با یاد لب عطشان تو چشم قاتل هم به وقت مرگ شد گریانِ تو چون نگرید چشم یاران در عزایت یا جواد اجر تو در حجرهی دربسته جان دادن نبود گشت از بیگانه بدتر آشنایت یا جواد شمعم که آتش، آب کرده پیکرم را این زهر، سوزانده همه خشک و تَرم را بابا کجایی؟ چشم بر راهم بیایی تا خود بگیری روی دامانت سَرم را وقتی شریک زندگیام قاتلم شد با که بگویم غصّهی دردآورم را؟ از بس که گفتم آب آب، آتش گرفتم باید ببینی بعد از این خاکسترم را از بس صدای پایکوبیشان بلند است خود نشنوم دلمویههای حنجرم را صیّاد لذّت میبَرد وقتی که از درد بر خاک حجره میکِشم بال و پَرم را دارم وصیت، بعد مرگ من بخوانید بالای قبرم روضههای مادرم را