وسط معرکهای یا که گرفتار شدی سر فرصت بدنت را چه بهم ریختهاند باورم نیست علی اکبرِ بابا باشی انقدَر سعی نکن تا بر بابا پاشی تیرها در بدنت چون نخ و سوزن شدهاند تیرها را بکشم از بدنت میپاشی