صدایت سوی چشمم برد

صدایت سوی چشمم برد

[ حیدر خمسه ]
صدایت سوی چشمم برد
به زین خوردم، زمین خوردم 
که بر این پیرِ تنها 
بی پسر بودن نمی‌آید

تو را این سو و آن سو باد 
دارد می برد با خود 
عزیز من به تو 
مانند پر بودن نمی‌آید

برای اولین بار است 
می‌خندند بر بابا
به من در پیش لشکر 
خونجگر بودن نمی‌آید

نظرات