سر تو رو برید شبیه وحشیا
30003
90
- ذاکر: علی پورکاوه
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: شب چهارم محرم
- سال: 1403
سر تو رو برید
شبیه وحشیا
همش میگم بابا جونم
شمرو نبخشیا
کوفه رو حتی بخشیدی
شامو نبخشیا
دروازه وا شد
زینی تو معطل رقاصه ها شد
هجوم آوردن
گوشواره گوش رقیه تو و بردن
بی رحم بد دهن
با عمه ام اینجوری حرف نزن
گفتم به همه ی شامیا
سنگاتونو بزنید به من
سر تو رو برید
شبیه وحشیا
همش میگم بابا جونم
شمرو نبخشیا
کوفه رو حتی بخشیدی
شامو نبخشیا
***
کفن که دست مرا بست دست تو باز است
و دست باز تو یعنی بیا به آغوشم
حسین
***
گفتم با چشم تر
مستی اسم بابامو نبر
تا اینو گفتم شد دردسر
سیلی خوردم جای چند نفر
عمه گریونت تو
توی دستمه دندون تو
با کنیز اومده
دختر یزید
حرف بد میزد
رنگ من پرید
پدرش که چوب میزد روی لبا
خودشم همش موهامو میکشید
حسوده
داره با طعنه میگه زیر چشمت کبوده
چی شده مدینه ای
دیدی جات آخرشم محله ی یهوده
تو رو بدون احترام یزید برام آورد
شبیه وحشیا
همش میگم بابا جونم
شمرو نبخشیا
کوفه رو حتی بخشیدی
شامو نبخشیا
دروازه وا شد
زینی تو معطل رقاصه ها شد
هجوم آوردن
گوشواره گوش رقیه تو و بردن
بی رحم بد دهن
با عمه ام اینجوری حرف نزن
گفتم به همه ی شامیا
سنگاتونو بزنید به من
سر تو رو برید
شبیه وحشیا
همش میگم بابا جونم
شمرو نبخشیا
کوفه رو حتی بخشیدی
شامو نبخشیا
***
کفن که دست مرا بست دست تو باز است
و دست باز تو یعنی بیا به آغوشم
حسین
***
گفتم با چشم تر
مستی اسم بابامو نبر
تا اینو گفتم شد دردسر
سیلی خوردم جای چند نفر
عمه گریونت تو
توی دستمه دندون تو
با کنیز اومده
دختر یزید
حرف بد میزد
رنگ من پرید
پدرش که چوب میزد روی لبا
خودشم همش موهامو میکشید
حسوده
داره با طعنه میگه زیر چشمت کبوده
چی شده مدینه ای
دیدی جات آخرشم محله ی یهوده
تو رو بدون احترام یزید برام آورد
نظرات
نظری وجود ندارد !