
مرد شب زندهدار سجّاده مردی از جنس عالم بالا مردی از جنس آیهی تطهیر مردی از خانوادهی زهرا در زمان عبادتِ صبحش جانمازش فرشته باران بود در زمان کرامت دستش خانهاش کعبه فقیران بود کاش امشب نسیم ماه رجب برساند به ما دعایش را برساند به روح مُردهی ما بوی سرداب سامرایش را بین این حجرهای که در بسته است بر تنش زهر کارگر گشته چقدر دست و پاش میلرزد چقدر رنگ و روش برگشته اثر زهر رو سیاست اگر پلک چشم تَرَش کبود شده چقدر مثل مادرش زهراست چقدر پیکرش کبود شده او که خود دلشکسته بود اما دل او را شکستهتر کردند آیههای نجیب و پاکش را بین بزم شراب آوردند کس نپرسید بین این مجلس این ولّی خدا گناهش چیست آیه هست و پیاله هست امّا این وسط جای خیزران خالیست الاَمان از حکایت زینب آنکه در تشت آسمان را دید آنکه پیش نگاه غمبارش لب و دندان و خیزران را دید الاَمان از حکایت زینب آنکه در مجلس بدِ دشمن داد میزد لب امام مرا پیش چشم سه ساله چوب نزن