فقیر و بی‌نوا، اشکوا الیکَ

فقیر و بی‌نوا، اشکوا الیکَ

[ ابوذر بیوکافی ]
فقیر و بی‌نوا، اشکوا الیکَ
اسیر و مبتلا، اشکوا الیکَ
نشد از خوف تو پُراشک هیهات
ز چشم بی‌حیا اشکوا الیکَ

اگر آشفته‌حال و دردمندم
اگر گم‌کرده‌راه و مستمندم
الهی یا الهی یا الهی 
ببین برخاسته از بندبندم 

چه دنیایی همه رنگ و فریب است
که از دام فربیش بی‌نصیب است
نگاهم کن، نگاهی مهربانم
ببین که بنده‌ات بی‌تو غریب است

*****

(قربون کبوترای حرمت امام‌رضا 
قربون این‌همه لطف و کرمت امام‌رضا 

تو که آخر گره رو وا می‌کنی امام‌رضا 
پس چرا امروز و فردا می‌کنی امام‌رضا)

بِعلی‌ابن‌موسی الهی العفو...

نظرات