باز کن در به روی سائل هجراندیده این منم، بندهی آلودهی خسراندیده پاک کن اشک مرا و بغلم کن یا ربّ عبد سرخورده محبّت زِ کریمان دیده دستم از دست تو وا شد که چنین گم شدهام آنقَدَر حادثه این کودک گریان دیده نفْس سرکش چه بلایی که نیاورد سرم چه کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟ چشمپوشی زِ خطا، مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم، که زهرا آمد شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده **** با آنکه انبیاء غم دنیا نداشتند دل جز به یاد حیّ توانا نداشتند چیزی کم از عبادت و تقوا نداشتند یک غبطه داشتند که زهرا نداشت