مانده‌ام بی‌کس و بی‌یار، مرا یاری کن

مانده‌ام بی‌کس و بی‌یار، مرا یاری کن

[ ابوذر بیوکافی ]
مانده‌ام بی‌کس و بی‌یار، مرا یاری کن
باز هم از منِ درمانده طرفداری کن

بار من روی زمین مانده، خدایا چه کنم؟
بار من مانده خدایا، تو خریداری کن

معصیت در دل مرداب فرو بُرد مرا
تا که آب از سر من رد نشده، کاری کن

بنده‌ی نفْس شدم، بندگی‌ام یادم رفت
بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن

اختیاراً زِ درِ خانه‌ی تو دور شدم
پس گداییِ مرا لطف کن، اجباری کن

نظرات