زلیلایی شنیدم یاعلی گفت

زلیلایی شنیدم یاعلی گفت

[ محمدحسین حدادیان ]
ز لیلایی شنیدم، یا علی گفت
به مجنون چون رسیدم، یا علی گفت

مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم، یا علی گفت

چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت

یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم، یا علی گفت

دلا بایست، هردم یا علی گفت
به هر پیچ و به هر دم، یا علی گفت

خمیر خاک آدم را سرشتند
چو بر می‌خواست آدم علی گفت

علی در کعبه، بر دوش پیمبر
قدم بنهاد و آن‌دم یا علی گفت

عصا در دست موسی، اژدها گشت
کلیم آن‌جا، مُسَلم یا علی گفت

ز بطن هود یونس، گشت آزاد
ز بس در ظلمت یم، یا علی گفت

مگر خیبر ز جایش کنده می‌شد؟
یقین آن دم، علی هم یا علی گفت

صورتم رو به کربلا می‌کنم
از ته دل، تو رو صدا می‌کنم

نمازم رو به گنبد و حرم
پیکر بی سر اقتدا می‌کنم

من که مرد نبردها بودم
یک جراحت، مرا ز پا انداخت

وای از فاطمه که هوریه بود

نظرات