روضه حضرت علی اکبر(ع)

روضه حضرت علی اکبر(ع)

[ حیدر خمسه ]
خانمانسوز بود آتش آهی، گاهی
ناله‌ای می‌شکند پشت سپاهی گاهی

داری امید ولی نیست پناهی گاهی 
دلخوشی گرچه نیم نگاهی گاهي

حیف از آن چشم، که یک تیر نگاهش را برد
داد از آن تیر که چشمان سیاهت را برد 

آه بر روی لبش بود چه آهی، ای وای
جمع می‌کرد تنی از سر راهی، ای وای

رفته از دست چه ماهیو، چه ماهی
بعد از او نیست نهالی، نه پناهی 

اشک مردی که  پناهش همه پاشید، ببینید
حال شاهی که سپاهش همه پاشید

پسرش آمده اما به جراحات رسید
این جوان مُرده ببین با چه مکافات رسید 

موقع غارت او، موقع  خيرانت
وسط قائله مردم شامات رسید

رد خونی به زمین از سر زین ریخته دید
همه جان حرمش را به زمین ریخته دید
 
نفسش بعد از برادر چقدر می‌گیرد 
مرد اگر داغ کشد درد کمر می‌گیرد 
 بی‌سبب نیست که از سینه خبر می‌گیرد 

تیر از سینه که رد شد به جگر 
حق بده این همه اندوه پرت می‌شکند 
بی برادر شدن آری کمرت می‌شکند 

تیر تا خورد به چشمش، به کمین خورد
روی پیشانی زهرا دو، سه چین خورد

بخدا به جگر ام‌البنین خورد
پدرش از نجف آمد، به زمین خورد 

هر جا زدنش آه نکشید زینب

نظرات