دارم امید از کرمت یاری‌ام کنی

دارم امید از کرمت یاری‌ام کنی

[ حجت‌الاسلام میرزامحمدی ]
دارم امید از کرمت یاری‌ام کنی
یک گوشه چشم بر من و بر زاری‌ام کنی

دورِ گناه هر چه که گشتم دگر بس است
بی‌قیمت آمدم که خریداری‌ام کنی

درمانده‌ام، ذلیلم و مسکینِ این درم
خود را کشانده‌ام به برت یاری‌ام کنی

حیف از دو چشم توست، فدای دو چشم تو 
که گریه روز و شب به گنهکاری‌ام کنی

بی‌تو یتیمم، ای گلِ زهرا چه می‌شود
در سایه‌سارِ خویش نگهداری‌ام کنی؟ 
****
آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی؟ از ما تو جدا بودی؟ 

آن شب که تو از ناقه افتادی و غش کردی
من بر سر نِی بودم، کِی از تو جدا بودم؟ 

زِ خانه‌ها همه بوی طعام می‌آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

نظرات