نیمه شب شد وقت دیدارت رسید

نیمه شب شد وقت دیدارت رسید

[ حاج منصور ارضی ]
نیمه شب شد وقت دیدارت رسید
این بدهکارت به بازارت رسید

بازکن در را گنهکارت رسید
عبد خاطیِ گرفتارت رسید

سربه‌راهش کن اگر سرگشته است
بنده‌ی بی چشم و رو برگشته است

حاصل عمری تباه آورده‌ام
کوله باری از گناه آورده‌ام

نفس سرکش را به راه آورده‌ام
من به مادر جان پناه آورده‌ام

فاطمه امشب برایم جا گرفت
دست من را باز هم زهرا گرفت

اشک من شمع جهان افروز نیست 
بنده‌ات شاگرد عشق آموز نیست

هیچ‌کس جز مرتصی دلسوز نیست
بی علی نوروز ما نوروز نیست

یا الهی گفتن ما با علی‌ست
بانی تحویل سال ما علی‌ست

عاشق شاه بنی‌هاشم شدم
پشت این در نوکری دائم شدم

بین رویا دیده‌ام عازم شدم
این شب قدری نجف لازم شدم

سجده کردم رو به ایوان علی
من مسلمانم، مسلمان علی

ساغر تقدیر را سر می‌کشم
خویش را تا کوی دلبر می‌کشم

جبرئیلم تا نجف پر می‌کشم
سر به روی خاک حیدر می‌کشم

روح شوق پر زدن از تن گرفت
کفن و دفنم را علی گردن گرفت

نوبت مولی الموالی می‌شود
بین کوفه خشکسالی می‌شود

گریه‌های ما سوالی می‌شود
طفل بی بابا چه حالی می‌شود

رحل قرآنش کنار بستر است
تازه آغاز عزای دختر است

این گریز از روضه‌های حیدر است
تیغ کوفه بهتر از میخ در است

بعدها این غم تجسّم می‌شود
پیکری تشیع با سُم می‌شود

معجری پاسوز هیزم می‌شود
دختری شیرین زبان گم می‌شود

سیلی از دست حرامی خورده است
ارث از مادربزرگش برده است

دور او را لشگر ظلمت گرفت
شمر مویش را چه بی حرمت گرفت

من بمیرم طفل را وحشت گرفت
آنقدر ترسید تا لکنت گرفت

دست و پای ناتوانش کند شد
ب،ب بابا زبانش کند شد

نظرات