تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است دل که نذر کربلا شد بیقرارش بهتر است بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست سائل آقا شدن اصلاً ندارش بهتر است ما چرا؟ بیچاره آنها که حسینی نیستند هرکه شد وقف محرم روزگارش بهتر است فاطمه با گریهاش ما را اسیر خود نمود آری آری گریه اصلاً گریهدارش بهتر است نوکری آسوده میمیرد که بیند بعد او در غلامی از خودش ایلوتبارش بهتر است سن پیری بیشتر از هر چه باید گریه کرد میوهی فصل زمستان آبدارش بهتر است روز روشن بود آقا کشته شد، پس بعد از این گریهی ماهمحرم آشکارش بهتر است ای حسینی که به دل عشق تو درمان من است عشق تو نوردل و اول و پایان من است به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس چون درآن لحظه حسین است که مهمان من است