دنیایی عقبایی

دنیایی عقبایی

[ حسین ستوده ]
دنیایی، عُقبایی 
تو دوّمین سُلاله‌ی زهرایی
پناه محکمی برای مایی
میون اسمته تمومِ زیبایی

هم درمون، هم دردی
دستمو تو دست خودت بند کردی
می‌خوام بگم بعد علی تو مَردی
کار منه این روزا روضه‌گردی

آروم و قرارِ دل شیدا 
عزیزِ دلِ زهرا 
امام حسینِ دنیا 

بردی تو با یک طُرفَةالعینی
دل زَعفَر جنی
تو عشق عالمینی

ای جانم حسین جانم حسین جان...

به روضه‌ات تَبعیدم
برای جون تو حسین جون میدم
عابسِت آقا مرجع تقلیدم
من عشق و از بُرِیرِ تو فهمیدم

بی بال و پر اومد
وَهَب به آیین چشات در اومد
صدا زدی زُهیر رو با سر اومد
دشمنت هم به راهت آخر اومد

دارم من چه شور و اشتیاقی
بهت عشق عراقی
داداش بزرگِ ساقی

ای جونم چه اسمِ بی‌نظیری
تو انصافاً امیری
آقا تو دست بگیری

ای جانم حسین جانم حسین جان...

چه خوبه تقدیرم
یک روز نگم حسین حسین می‌میرم
چه خوبه وقت‌هایی که روضه میرم
انگاری جون تازه‌ای میگیرم

اسمت باز کرد مستم
عشقت و کار میده یه روزی دستم
چشمام و رو هر کی به جز تو بستم
تا آخرش باهامی تا تهش هستم

تازه ما تو رو ندیدیم اینه
همه چی دلنشینه
تو اسمت هم حزینه

می.بینی صفای سینه‌‌زن رو
می‌بینی حتی من رو
گداهای حسن رو

ای جانم حسن جانم حسن جان...

نظرات