تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی آتشی زَن که برآید زِ وجودم آهی سفر از خویش نکردم که رَهَم دور افتاد ورنه تا کعبهی وصل تو نباشد راهی تو به یک کاه، دو صد کوهِ گُنَه میبخشی منِ بیچاره چه سازم که ندارم کاهی به جز از تو که کِشد ناز گنهکاران را؟ نشنیدم که کِشد ناز گدا را شاهی یَابنَ الحسن...