ای وای اصغرم با دستای خونی باید برگردم حرم
2543
22
- ذاکر: عباس طهماسب پور
- سبک: شعر روضه , زمزمه
- موضوع: حضرت علی اصغر (ع)
- مناسبت: شب هفتم محرم
- سال: 1402
ای وای اصغرم با دستای خونی باید برگردم حرم
چطور نگاه کنم توی چشم همسرم واویلا
رباب نیا هیچ جوابی واسه گریههات ندارم
رباب نیا بزار اول تیرو از گلوش درآرم
جان مادرت
رباب کفن شه چرا پایین سرت
حسین آقام علی اصغر فدای محسین زهرا
حسین آقام خودتون که طوریتون نشد ایشالله
عمه قربونش همین روزا در اومد دوتا دندونش
معلومه حالا از لب باز دندونش
حسین دادش چرا معطل میکنی کشتی ربابو
حسین داداش خاکا رو بریز تموم کن این عذابو
بمیره مادرت آویزونه سرت
تیرو بیرون میاریمش میپاشه حنجرت
داره چه زود تنت میشه اسیر خاک
یه سالگیتو می بینی اما به زیر خاک
حنجر تو خیلی فرق با حنجر مرد داره
قربونی رو لب تشنه سر ببری درد داره
شرمندهام ازت من با همه وجود
خوردم اگه یه جرعه آب اصرار عمه بود
بالای نیزه ها رو میگیری همش
شیرت نداده مدارت دلخور شدی ازش
به نیزه دارت گفتم من از دلم تاب رفته
تکون نده نیزش رو تازه گلم خواب رفته
بخواب گل پرپرم اصغرم لالالا
همش زیر طفل بی شیرم نیفتی رو خاکا
سرتو بشکسته لالا لختهی خون بسته
سپردم به عموت عباس پرت نشی آخه نیزه دارت مسته
تلظی لبهات چشمهات نشه فراموشم
ببین شیر افتاده تو سینم شیر بنوش بخواب تو آغوشم
لرزان سر بر نیزه سر تو بود اصغر
از بس که افتادی رو زمین فرم صورتت ریخته بهم مادر
چطور نگاه کنم توی چشم همسرم واویلا
رباب نیا هیچ جوابی واسه گریههات ندارم
رباب نیا بزار اول تیرو از گلوش درآرم
جان مادرت
رباب کفن شه چرا پایین سرت
حسین آقام علی اصغر فدای محسین زهرا
حسین آقام خودتون که طوریتون نشد ایشالله
عمه قربونش همین روزا در اومد دوتا دندونش
معلومه حالا از لب باز دندونش
حسین دادش چرا معطل میکنی کشتی ربابو
حسین داداش خاکا رو بریز تموم کن این عذابو
بمیره مادرت آویزونه سرت
تیرو بیرون میاریمش میپاشه حنجرت
داره چه زود تنت میشه اسیر خاک
یه سالگیتو می بینی اما به زیر خاک
حنجر تو خیلی فرق با حنجر مرد داره
قربونی رو لب تشنه سر ببری درد داره
شرمندهام ازت من با همه وجود
خوردم اگه یه جرعه آب اصرار عمه بود
بالای نیزه ها رو میگیری همش
شیرت نداده مدارت دلخور شدی ازش
به نیزه دارت گفتم من از دلم تاب رفته
تکون نده نیزش رو تازه گلم خواب رفته
بخواب گل پرپرم اصغرم لالالا
همش زیر طفل بی شیرم نیفتی رو خاکا
سرتو بشکسته لالا لختهی خون بسته
سپردم به عموت عباس پرت نشی آخه نیزه دارت مسته
تلظی لبهات چشمهات نشه فراموشم
ببین شیر افتاده تو سینم شیر بنوش بخواب تو آغوشم
لرزان سر بر نیزه سر تو بود اصغر
از بس که افتادی رو زمین فرم صورتت ریخته بهم مادر
نظرات
نظری وجود ندارد !