یزید می‌لرزه

یزید می‌لرزه

[ علی نجفی ]
یزید می‌لرزه
ابن مرجانه مثل بید می‌لرزه
شدید می‌لرزه
خطبه‌هاشو هر کی شنید می‌لرزه
عجب اِجلالی
دست و پای شمر پلید می‌لرزه

انسیه زینب، زاکیه زینب
خون حیدر توی رگات جاریه زینب
تو دل شامات، خطبه خوندی و
کاخ ظلم و کردی حسینیه زینب

حیدری گفتاری، سخنور قهاری
بعد عباسِ علی علم رو برمیداری
اونقدر باباتی که می‌شه گفت در وصفت
زینب کبری نه تو زینب کراری

جَبَلُ الصبر...

****

عوام می‌لرزه
خطبه می‌خونه شهر شام می‌لرزه
چه نطقی داره
پایه‌های منبر مدام می‌لرزه
همه مبهوتن
کوفه داره با یک کلام می‌لرزه

دختر حیدر، محشره حیدر
درستو پس میدی محضر حیدر
لحن مولا تو لحن تو پیداس
خطبه‌هات می‌شه تیر آخر حیدر

با کلامت زینب علی رو احیا کردی
شال مولا رو دور کمرت می‌بندی
من بنازم به این همه توانایی که
کوفه تا شام چهل تا درِ خیبر کندی

جَبَلُ الصبر...

نظرات