هر آنكسی كه نهان، با تو عالمی دارد به عمر نوح بیارزد، اگر دمی دارد به نامرادی گردون، توجهی نكند ز گریه هر كه بساط فراهمی دارد شكایت من مسكین، نمیرسد جائی در این محیط كه هر ناله، محرمی دارد مزن به سینهی من دست رد که این مسکین درون سینهی بشكسته عالمی دارد هزار سال دگر بر تو گریه خواهم كرد اسیر روی تو هر دم، محرمی دارد تو بی نیاز ز عشق هزار همچو منی خداست عاشق تو، كی دلت غمی دارد دوش قرص مه روی تو به یادم آمد طلعت روی نکوی تو به یادم آمد ذکر خیر تو شد و بال ملک گستردند بوی اشک آمد و بوی تو به یادم آمد میگذشت از در مسجد، نفس آلوده سگی گذر خویش به کوی تو به یادم آمد بِسمِلی بال و پر خویش به خون میآلود لب گودال وضوی تو به یادم آمد میبریدند لب تشنه سر از جانداری بر سرم خاک، گلوی تو به یادم امد