راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بوَد در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس که ما را که میکشد؟! جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست او را به چشم پاک توان دید چون هلال هر دیده جای جلوهی آن ماهپاره نیست فرصت شُمر طریقه رندی که این نشان چون راه گنج بر همهکس آشکاره نیست شاعر: حاقظ