دوباره مستیِ من بیحد و عدد شده است مسیر شوق مرا آسمان بلد شده است ز بندههای خدا دور، چشم بد شده است شکوفههای بهشتی، سبد سبد شده است دوباره عید رسیده، زمان دیدار است دلم خوش است به اسمی که قاب دیوار است ستاره نیست در افلاک، ریسهبندان است قشنگتر ز قمر، ماهِ نیمهشعبان است عروسِ فاطمه خوش باش، قولِ قرآن است همین پسر که نمک دارد و نمکدان است رسیده نورِ دو دنیای ما همه بشود همیشه تاجِ سرِ آقای ما همه بشود چه محشری شده والشمس و الضحی شدنت مبارک است تجلّیِ ربنّا شدنت شروع غیبت تو نه، بی انتها شدنت امام حاضرِ سردابِ سامرا شدنت مدار چرخش این زندگی است، حرکت تو رسیده روزیِ عمرم فقط به برکت تو قناتِ خشک شدم، پس کجایی اقیانوس جهنم است برایم بهشتِ بی طاووس حرم همیشه به یاد تو میروم پابوس توکربلا، تو نجف، مکه و مدینه و طوس ضریحِ چشمِ تَرِ عاشقان پُر از گره است گدای سامرهات بیقرار تذکره است رها شدیم! بیا در حصارمان بکشی شبیه شیخ مفیدت به کارمان بکشی دوباره دست به چشمان تارمان بکشی از این مجالس عصیان کنارمان بکشی از اشتباه زیادِ همه نرنجیدی همیشه دردسرت دادهایم و بخشیدی اگرچه جشنِ تو جای گله گذاری نیست درون سینهی من قلب بیقراری نیست ز دوری تو مرا اشکهای جاری نیست بهار آمده اما دلم بهاری نیست نیامدی و خودم را دگر نمیبخشم فراق را ز خودم بیشتر نمیبخشم گدای صاف و صمیمی سابقت نشدم رفیقِ بی کلک و خوب و صادقت نشدم خجالت از تو کشیدم که لایقت نشدم تو عاشقم شدی اما من عاشقت نشدم قرارِ آخرِ هفته همیشه یادم رفت من آبروی تو را هم به باد دادم رفت فدای تو بشوم که پر از غم و دردی دروغ گفتنِ من را به رو نیاوردی در این زمانهی نامردها، خودت مردی همیشه بارِ گناهِ مرا سبک کردی میان عشق من و تو اگر مغالطه شد مرا خرید علی و حسین واسطه شد