تو آمدی رمضان سفرهی ضیافت شد شب تولد تو تازه ماه رؤیت شد همین که در دو جهان کار تو کرامت شد خیال من دگر از روز حشر راحت شد به شکر آنکه برای خدا حسن شدهای چهار رکعت یومیههای من شدهای همیشه پشت درِ خانهی تو مهمان است بیا ز خانه که در کوچه راهبندان است هر آنکسی که گدایت نشد پشیمان است اَلا که گوشهای از سفرهی تو ایران است چه خوب میشد اگر قبر تو در ایران بود شب ولادت تو صحن تو چراغان بود