امسال هم گذشت ولی یار برنگشت آشفتهام که ماهِ شبِ تار برنگشت گفتم دوای دردِ من از راه میرسد امّا طبیب این دل بیمار برنگشت او سالهاست آبرویم را خریده است ابرِ کَرَم ز عبدِ گنهکار برنگشت اصلاً بدون او چه بهاری؟ چه لذتی؟ بی او نسیم هم سوی گلزار برنگشت سال جدید، سال فرج، سال کربلا امسال هم گذشت ولی یار برنگشت