با همه بی سر و سامانی‌ام

با همه بی سر و سامانی‌ام

[ سید امیر حسینی ]
با همه بی سر و سامانی‌ام 
باز به دنبال پریشانی‌ام

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی فانی‌ام

آمده‌ام تا تو نگاهم کنی
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام

دل خوش گرمای کسی نیستم
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

آمده‌ام با عطش سال‌ها
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی‌ام

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام

حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی‌ست که بارانی‌ام

حرف بزن سال‌هاست
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

همه جا بروم به بهانه‌ی تو
که مگر برسم در خانه‌ی تو

همه جا دنبال تو می‌گردم 
که تویی درمان همه دردم

یا اباصالح مددی مولا
یا اباصالح مددی مولا
*****
خیلی وقته کربلاتو ندیدم
به خدا که بریدم
خواب حرم رو دیدم

خیلی وقته که دورم و زارم
امیدی ندارم
دلتنگ علمدارم

(به رقیّه (به رقیّه به رقیّه به رقیّه)۳)۲

تا محرّم مرا نگهداری
دل من لک زده برای...

الهی باشم و محربمت مشکی بپوشم
بپیچه نغمه‌ی حسین حسینت توی گوشم
بگیرم اربعین پرچمتو به روی دوشم

عزیزم حسین، عزیزم حسین
*****
در این حریم هیچ کسی بی مراد نیست
بازار اهل معرفت اینجا کساد نیست

همواره بی حساب فقط لطف می‌کند
بیهوده نام او که امام جواد نیست

دیدم که در تمامی حاجت گرفته‌ها
فرقی میان مجتهد و بی سواد نیست

از کشور امام رضاییم و بین ما
کمتر کسی به لطف شما خانه زاد نیست

پرسیدم از حوائج و بین جواب‌ها
حتّی یکیش حاجت ما را نداد نیست

نامی برای درب ورودی مرقدش
درخورتر از ورودی باب المراد نیست
*****
من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می‌آیم
دست بر روی سینه هربار از در باب الجواد می‌آیم

صحنت مدینه، مکّه، نجف، کربلای ماست
یعنی تمام هستی ما مشهد ارّضاست

آقا تو را به گل پسرت، دلبرت جواد
آقا تو را قسم به علی اکبر جواد

آقا تو را به ناله‌ی اجداد خسته‌ات
آقا تو را به مادر پهلو شکسته‌ات

بی شک همیشه روزی ما را تو می‌دهی
یعنی برات کرب و بلا را تو می‌دهی
*****
تو پیر مردی و نمی‌دانم چرا عشقت
قبل از محرّم شور قلب بچّه‌ها باشد
*****
هرچه جوان از دست و پا افتاده باشد
زشت است پیش چشم‌ها افتاده باشد

ای کاش با افتادنش تشتی نکوبند
روی زمین بی سر صدا افتاده باشد

تلخ است همسر زهر همسر را بنوشد
مردی ز ظلم آشنا افتاده باشد

انصاف اصلا نیست در بیرون برقصند
در حجره‌اش آقای ما افتاده باشد

در راه پشت بام می‌ببیند مصیبت
پیکر که بین پلّه‌ها افتاده باشد

هرجا بیفتد روزگارش کربلایی‌ست
فرقی ندارد که کجا افتاده باشد

ای وای اگر در ازدحام سخت گودال
روی تنی سر نیزه‌ها افتاده باشد

این آبرو دار قبیله است و روا نیست
عریان در این صحرا، رها افتاده باشد

حسین جانم
حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم
*****

ناله‌ی وا جگر نزن اینقدر
جگرت را شرر نزن اینقدر 

با صدای نفس نفس زدنت
پشتدر بال و پر نزن اینقدر

بیشتر می‌زنند بر روی تشت
ناله بیشتر نزن اینقدر

پشت در هیچ‌کس به فکر تو نیست
پس سرت را به در نزن اینقدر

سن و سالت نمی‌رسد بروی
آه، حرف سفر نزن اینقدر

وسط کوچه‌ات می‌اندازند
به لب بام سر نزن اینقدر

عمّه‌ات را صدا بزن امّا
ناله‌ی یا پدر مزن اینقدر

ناله بر  شاه کاظمین کجا؟
ولدی گفتن حسین کجا؟
*****
با زانو آمد و به بر کشته اش نشست
او را به بر گرفت و ز دل آه بر کشید

سرت به سینه گذارم که دردهای دلم را
زبان سر نتواند زبان دل به تو گوید

ز ترس اینکه نریزی تو را بغل نکنم
برای دست پدر آرزو شدی اکبر

حسین

نظرات