نمی‌گویم دوتا فرقش به محراب عبادت شد

نمی‌گویم دوتا فرقش به محراب عبادت شد

[ حاج مهدی سماواتی ]
نمی‌گویم دو تا فرقش، به محراب عبادت شد
علی از استخوان مانده در حلقوم، راحت شد

شب وصل است و او را خوش‌ترین اوقات و ساعات است
طبیب عالمی، مجروح و ممنوع الملاقات است

علی، ساعت به ساعت می‌رود تا مرز بیهوشی
چراغ عشق و ایمان می‌گذارد، رو به خاموشی

صدای وا علیا، تا به گردون می‌رود امشب
ز چشم زینب و فرق علی، خون می‌رود امشب

دید بالای بلندی ازدحام
صد حرامی دور یک بیت الحرام

کوفیان مهمان نوازی می‌کنند

بو لهب بر صفحه‌ی قرآن نشست
روی حنجر، خنجر بران نشست

نظرات