شلوغه قتلگاه، صدا نمیرسه کسی برا کمک، چرا نمیرسه هرکی میاد میگه، بگید که اومدم شاهد باشید منم، یه ضربهمو زدم یکی نیزه را، به نیت باباش به پهلو میزنه یکی یه تیر برا، شادی مادرش به بازو میزنه تو اون شلوغی که بزن بزن بود موقع کشتن یه بی کفن بود برای یاری عزیز زهرا اونیکه اومد پسر حسن بود عمو حسین... ای مظلوم شدی از آب عزیزم محروم نفست در نمیاد از حلقوم پا نکش روی زمین رو در روم ای بی سر بمیرم برات عزیز خواهر بی کفن موندی غریب مادر پاشو دورمو گرفته لشکر غروب شد به کی اقتدا کنم چجوری راه گلوتو وا کنم نگرونم واسه غارت شدنت چجوری تنت رو جابجا کنم ای حسینم... ای تنها تشنه سر بریدنت تو صحرا بی هوا میزدنت نامردا دست و پا میزدی روی خاکا درهم شد چه جنایتا جلو چشمم شد سایهت از رو سر زینب کم شد خیمهها پاخور نامحرم شد ای حسینم...