امشب شبِ قتل حسین، سلطانِ خوبان است زینب پریشان است فردا زمین کربلا از خون گلستان است زینب پریشان است امشب علمدار حسین دارد نگهبانی آن حیدر ثانی فردا تن بیدست او اندر بیابان است زینب پریشان است امشب به روی سینه مادر بُوَد اصغر آن طفل خوشمنظر فردا ز تیر حرمله مهمان جانان است زینب پریشان است امشب بُوَد قاسم میان خیمهگه شادان از خواندن قرآن فردا ز مَرکَب سرنگون این سَروِ بستان است زینب پریشان است امشب گُلان مصطفی از تشنگی بیتاب در گفتگوی آب فردا روان از دیدگان اشک یتیمان است زینب پریشان است امشب شبِ قتل حسین، سلطانِ خوبان است زینب پریشان است فردا زمین کربلا از خون گلستان است زینب پریشان است روی نیازم کجاست سوی حسین است و بس قبلهی قلبم کجاست کوی حسین است و بس سلسلهی عشقُ را سلسله جنبان خداست سلسلهی عشق چیست موی حسین است و بس یا اباعبدالله... دیدن وَجه خدا گر که تو را آرزوست وَجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس بوی بهشت خدا از حرمش میوزد بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس کریم اگر دعا کند بی تو دعا نمیشود مسیح اگر شفا دهد بی تو شفا نمیشود گِرد حرم دویدهام صفا و مَروه دیدهام هیچ کجا برای ما کرب و بلا نمیشود بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنهی آب فراتم ای اَجَل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا