زِهی کوی کسی کَز خون بُوَد آب خیابانش
311
11
- ذاکر: حاج محمد سهرابی
- سبک: دکلمه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- سال: 1402
(زِهی کوی کسی کَز خون بُوَد آب خیابانش
زِ سرهای عزیزان چیده گلدان گِرد میدانش)۲
به خورشید قیامت میشود منجر به هر جلوه
تشرفهای آئینه به صحن شبنمستانش
زِهی بانوی جعفر پاسبان حمزه دربانی
که صد چشمی نگهدار است او را مرد مردانش
(به جمع پنج تن از چهار سو در هشت چشم آید)۲
علی موسی الرضا پیدا شد از آئینهبندانش
به قم بر چادرش افتاده جمعی یا رضا گویان
(گروهی حضرت معصومه گویان در خراسانش)۲
قدمگاه قناعت نیست جز فرش حصیر او
تشرفخانهی زهد است نان خالی خانش
گدایان درش در پیرسالی تازهدل گردند
تکامل میدمد از مردمان رو به نقصانش
چنین شأنی که من میبینم از حیث احد کامل
(ندارم شک که در خلوت پرستیدست شیطانش)۲
حدیث کامل لولاک شرح کاملی دارد
چو لولای در جنت بچرخد تحت فرمانش
کرامت کرد ما را کشت از لطف ای فدای او
سخاوت کرد و خونها را هدر کرد ای به قربانش
(زِ کوران نیز در ستر تجلی گشته او پنهان
که ممکن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش)۲
کدامین نعره از سجاد حیدر را مدد فرمود
که میپوشد نَعَم یا سَیِدی شمشیر عریانش
(به امکان زنی دل دادهام کز شدت اعجاز )۲
جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش
****
پر رنگتر بُوَد زِ من خیال هم
از من برونتراست در این گوشه خال هم
پیراهن حسین مرا سخت خسته کرد
(میبافتم و گر نه برای تو شال هم)۲
دستی شکست و دست دگر بار آن کشید
شرمندهام زِ نقص و خجل از کمال هم
مویی که شد سپید به جوهر سیه نشد
ساکن نشد غمم به اذان بلال هم
گفتم به آب در دل زینب تکان مخور
حتی اگر حسین شود پایمال هم
حسین...
****
خراب و مست از این عالم خراب گذشتی
به آبروی شریفت از این سراب گذشتی
به خود چو قصد توسل کنی چه منعی و چه سدی
زدی به دامن حق چنگ و از رباب گذشتی
چو بگذرند عوام از شراب محض بهشت است
تو را چه رفت که از مجلس شراب گذشتی؟
(چه معجزیست تو را در بریدن از علیاکبر؟)
به روی خاک نشستی و زِ آفتاب گذشتی
****
کدامین شیر یزدان مرتضی آن صفدر غالب
که میخوانند مردان حقیقت مرد مردانش
به دریایی که آن دست حمایتهای اندازد
صدای کشتی نوح آید از هوی نهنگانش
****
ما با همه گفتهایم با زهرائیم
مادر تو بیا و آبروداری کن
(به جای دستهایم کاش میبستند چشمم را)
یا حسین...
زِ سرهای عزیزان چیده گلدان گِرد میدانش)۲
به خورشید قیامت میشود منجر به هر جلوه
تشرفهای آئینه به صحن شبنمستانش
زِهی بانوی جعفر پاسبان حمزه دربانی
که صد چشمی نگهدار است او را مرد مردانش
(به جمع پنج تن از چهار سو در هشت چشم آید)۲
علی موسی الرضا پیدا شد از آئینهبندانش
به قم بر چادرش افتاده جمعی یا رضا گویان
(گروهی حضرت معصومه گویان در خراسانش)۲
قدمگاه قناعت نیست جز فرش حصیر او
تشرفخانهی زهد است نان خالی خانش
گدایان درش در پیرسالی تازهدل گردند
تکامل میدمد از مردمان رو به نقصانش
چنین شأنی که من میبینم از حیث احد کامل
(ندارم شک که در خلوت پرستیدست شیطانش)۲
حدیث کامل لولاک شرح کاملی دارد
چو لولای در جنت بچرخد تحت فرمانش
کرامت کرد ما را کشت از لطف ای فدای او
سخاوت کرد و خونها را هدر کرد ای به قربانش
(زِ کوران نیز در ستر تجلی گشته او پنهان
که ممکن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش)۲
کدامین نعره از سجاد حیدر را مدد فرمود
که میپوشد نَعَم یا سَیِدی شمشیر عریانش
(به امکان زنی دل دادهام کز شدت اعجاز )۲
جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش
****
پر رنگتر بُوَد زِ من خیال هم
از من برونتراست در این گوشه خال هم
پیراهن حسین مرا سخت خسته کرد
(میبافتم و گر نه برای تو شال هم)۲
دستی شکست و دست دگر بار آن کشید
شرمندهام زِ نقص و خجل از کمال هم
مویی که شد سپید به جوهر سیه نشد
ساکن نشد غمم به اذان بلال هم
گفتم به آب در دل زینب تکان مخور
حتی اگر حسین شود پایمال هم
حسین...
****
خراب و مست از این عالم خراب گذشتی
به آبروی شریفت از این سراب گذشتی
به خود چو قصد توسل کنی چه منعی و چه سدی
زدی به دامن حق چنگ و از رباب گذشتی
چو بگذرند عوام از شراب محض بهشت است
تو را چه رفت که از مجلس شراب گذشتی؟
(چه معجزیست تو را در بریدن از علیاکبر؟)
به روی خاک نشستی و زِ آفتاب گذشتی
****
کدامین شیر یزدان مرتضی آن صفدر غالب
که میخوانند مردان حقیقت مرد مردانش
به دریایی که آن دست حمایتهای اندازد
صدای کشتی نوح آید از هوی نهنگانش
****
ما با همه گفتهایم با زهرائیم
مادر تو بیا و آبروداری کن
(به جای دستهایم کاش میبستند چشمم را)
یا حسین...
نظرات
نظری وجود ندارد !