بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
7849
86
- ذاکر: سید محمود علوی
- سبک: زمینه
- موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
- مناسبت: شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
- سال: 1402
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران
جان علی
ای سر و سامان علی
قوت دستان علی
روز فراقت شده چون شام غریبان علی
ای دنیا میبینی، دنیام از دستم رفت
لرزید زانوی من، زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت
بگذار تا بگیرم، جانِ دگر دوباره
با من تکلّمی کن، حتی به یک اشاره
یار علی
ماه شب تار علی
یاور و غمخوار علی
بعد تو یک چاه شود، مَحرَم اسرار علی
نور صبح و ماه شبهام از دستم رفت
دنیام سرد وتاریک، زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت
بگذار از درونم، آتش کِشد زبانه
یارم تنش کبود است، از ضرب تازیانه
زخم تنَت
خونِ روی پیرُهنَت
غریبونه پر زدنَت
کُشته منو این شب آخر زخم روی بدنَت
خم شد قامت من مأوام از دستم رفت
کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران
جان علی
ای سر و سامان علی
قوت دستان علی
روز فراقت شده چون شام غریبان علی
ای دنیا میبینی، دنیام از دستم رفت
لرزید زانوی من، زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت
بگذار تا بگیرم، جانِ دگر دوباره
با من تکلّمی کن، حتی به یک اشاره
یار علی
ماه شب تار علی
یاور و غمخوار علی
بعد تو یک چاه شود، مَحرَم اسرار علی
نور صبح و ماه شبهام از دستم رفت
دنیام سرد وتاریک، زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت
بگذار از درونم، آتش کِشد زبانه
یارم تنش کبود است، از ضرب تازیانه
زخم تنَت
خونِ روی پیرُهنَت
غریبونه پر زدنَت
کُشته منو این شب آخر زخم روی بدنَت
خم شد قامت من مأوام از دستم رفت
نظرات
نظری وجود ندارد !