حالا که پشت این در، زانو زدم شبانه مَعطل نکن گدا را، راهم بِده به خانه مثل غلامِ ولگرد هر سو نمیروم من سر را زدم به خاکت خاک تو ای یگانه هرچه گناه کردم اصلاً به رو نیاور نااهل هستم اما بگذر تو مادرانه بین هزارها خوب یک بد ضرر ندارد فکری به حال من کن من ماندم این میانه شوق عبادتم را ذوق گناه پُر کرد بار گناه دارم جای عبا به شانه من قبل ذکرِ یا ربّ ذکر علی گرفتم توحید در سه حرف است یک اسم بیکرانه حاجی به نیّت حج، احرام در نجف کن قبله به سوی مولاست این کعبه هم نشانه مست نجف شدم من مست همان حرم که در گوشهی حیاطش جبریل کرده لانه لیوان آبِ افطار، روضه است روضهی ماست گفتم حسینِ عطشان، اشکم که شد روانه وقت اذان مغرب گودال بوی خون داد کشتند تشنهای را اوباش وحشیانه پیراهن و عمّامه، انگشتر و زره را دزدان مست کوفه بردند دانه دانه