بنای عشق اگر شد خراب، جایز نیست برای تشنهی وصلت، سراب لازم نیست شراب وصل بنوشیم و مدح عشق کنیم هزار جانِ تهی از شراب لازم نیست شبی که مرغِ سحر تا به صبح بیدار است بخوان دعای ابوحمزه، خواب جایز نیست گناه کردم و نادِم شدم ترحّم کن اسیرِ بندِ بلا را عِقاب جایز نیست به رسم وفا و مِهر و صفا میان شاه و گدا انتخاب جایز نیست کسی که جرعهای از جام روضه نوشیده اگر در او نشود انقلاب، جایز نیست برای آنکه شده آب، مِهر مادرِ او کنار آب روان، منع آب جایز نیست بنا به رسم عرب، جنگ جای مردان است شکارِ طفلِ رضیعِ رباب جایز نیست برای پیکرِ عریانِ مانده در صحرا کجاست سایهی ابر، آفتاب جایز نیست غرورِ اهل حرم را شکست نامَحرم برای اهل حرم اضطرار جایز نیست برای جلب رضای خدا تو را کشتند هزار و نهصد و اندی ثواب جایز نیست امان زِ خنجر کُند و زِ دست لرزانش برای کشتنِ او پیچ و تاب جایز نیست **** نَمنَم بارون، چشمای گریون من بمیرم برای تو، حسین آقاجون خشکیِ لبهات، غربت چشمات به سمت خیمه نگرون میلرزه دستات آب به لبت حروم شد مادر برات بمیره وقت اذون رسیده، شمر ولی نمیره