تکیه‌گاهی بَرا من مثل تو محکم نمی‌شه

تکیه‌گاهی بَرا من مثل تو محکم نمی‌شه

[ امین قدیم ]
تکیه‌گاهی بَرا من، مثلِ تو محکم نمی‌شه
غُصّه‌ی من وقتی دورم از حرَم کم نمی‌شه

توی غربتی که هستم، نفَسم بند اومده
بغلم کن هیچ‌کجا خونه‌ی آدم نمی‌شه

عُمرِ من! عزیزِ من! دلبرِ من! پناهِ من! 
باعثِ جدایی ما شده هر گناهِ من

تو به تاریکیِ روزگارِ من نگاه بکن
بتابون نورِتو بازَم به سیاهی، به منم نگاه بکن

شبا از گریه‌ی دوریِ تو خوابم می‌پَره
به حرَم فکر می‌کنم لحظه به لحظه یک‌سَره

شبِ طولانیِ یلدا چه غمی داره بَرام
شبِ یلدا دوریِ ما یه دقیقه بیشتره

شبِ طولانی، شبی که خیلی دور بودی فقط
صفّتِ ایّوبه امّا تو صبور بودی فقط

گذرِ دقیقه‌ها کُنده توی مُصیبتا
شبِ طولانی، شبی که تُو تَنور بودی فقط

شبِ طولانی فقط خرابه بود و غُصّه‌هاش
قبلِ آوُردنِ سَر، نمی‌گذشت دقیقه‌هاش

نه غذا می‌خواست نه چیزِ دیگه، باباشو می‌خواست
یه سرِ خونیِ سوخته رو گذاشتن رُو پاهاش

نوشِ جونِتون شبی که یک دقیقه بیشتره
هر شبِ عاشقا یلداست، زمان نمی‌گذره

توی شادیتون دعا کنید برای دلِ ما
که یکی پیدا بشه ما رو زیارت بِبَره

*****

(ای با غریبه‌های جهان آشنا، حسین
ای عهده‌دارِ مَردُمِ بی‌دست و پا، حسین)
...
(هر نیمه‌شب عجیب سرَم درد می‌کند
از بَس لگد زدند کمرم درد می‌کند)

نظرات