من کفن گشتهام برای بیکفن گریه کنم من به زیرِ خاک ابراز محبّت میکنم صورتم خاکی که شد بَر صورتش ناله کنید روضهی اصغر که شد حسّ رضایت میکنم خاک و خون لبهای او را نامرتّب کرده با دهانِ پُر ز خاک عرض ارادت میکنم سَر به یک مو بند بود و پاره شد در وقت دفن گرچه آقا زیر میگفت، دقّت میکنم لحظهی آخر لبَش خندید، بابا گریه کرد روضهی شش ماهه باشد، من قیامت میکنم رفتَنی هستم، تحمّل کن اذیّت کردمَت یک بغل وا کن برایَم، رفع زحمت میکنم ***** (از علیاصغر برای من بخوانید و رُباب من برای این رضیعِ تشنه نیّت کردهام) ... (دور تا دورم نشستند و نگاهم میکنند انقدَر ناخن نکِش، دارم خجالت میکِشم) حسینجانم...