به کار تو نمیآیم ولی مرا نفروش من تو رو یادم نمیره، تو هم یادم نبره به هم نریز عزیزم تو روزگارم را بگیر بغض مرا تا کمی سبک بشوم دلی که سوخته هدیه میکنم بردار بریز دورو بر خیمهات غبارم را بگو به نوکری خیمهات قبول شدم به دست راست بده حکم افتخارم را مرا بخاطر زینب به کربلا بفرست به کربلا ببر این قلب بی قرارم را به اقتدای تو هر صبح و شام میسوزم چه بد زدند امام بزرگوارم را توی گودال چه خبره؟ صدا، صدایی یه مادره یکی داره از گودال سر میبره میگه بچهام هی میگه چند نفره، چند نفره؟ حسین