
اباعبدالله... لاغیر از این خاک بلاکِش وطنی نیست تو را اباعبدالله، اباعبدالله جز سَنان و نی و خنجر چمنی نیست تو را اباعبدالله، اباعبدالله (گفتم از خاتمِ انگشت تو را بشناسم) ۲ (تو که انگشت نداری یمنی نیست تو را) ۲ (تو پس از قتلِ حسن گفتی غارتزدهام) ۲ (حال غارت شدهای، پیرُهنی نیست تو را) ۲ (استخوانهای تنت مثل دلت نرم شده) ۳ جز منو مادرمان، سینهزنی نیست تو را اباعبدلله...