پاهام میسوزه بابا نمیبینه چشام نمیدونم الان شبه یا روزه بابا نگاهم تاره بابا گوشام و غرق خون کردن واسه دوتا گوشواره بابا سنان خندهش گرفته تا دخترت بلند میشه بازم یکهو روی خاکا میافته ببین دستامو بستن یه لبخندم نمیزنم آخه دندون شیریم و شکستن هرکی لجش بگیره منو میزنه، منو میزنه، منو میزنه فکر میکنه دلیره منو میزنه، منو میزنه، منو میزنه بهش میگم مگه که مقصر منم، مقصر منم، مقصر منم شتر که راه نمیره منو میزنه، منو میزنه، منو میزنه دیدی طاقت آوردم؟ سر تو بوی نون میده ولی من چند شبه غذا نخوردم شاید اینجا اضافم خاکستر رو سرم ریختن موهام سوخته نمیتونم ببافم چرا پیشم نبودی؟ که گوشوارههام و برا نوهاش برده یه پیرمرد یهودی میگن رقیّه افتاد ولی کسی نمیگه یکی از رو ناقه نیمه شب هولش داد هرکی منو میبینه، منو میزنه منو میزنه منو میزنه زجر پلید با کینه منو میزنه، منو میزنه، منو می.زنه صبح جلو عمّه زینب منو میکِشه، منو میکشه، منو میکشه شب جلوی سکینه منو میزنه، منو میزنه، منو میزنه