همه دنیای من، شاه و مولای من ذکرِ قلبم اینه، حسن آقای من حسنِ ابنِ علی، ذکرِ همیشگیم حسنِ ابنِ علی، عشقِ من از قدیم حسنِ ابنِ علی، یا سیِّدَالکریم یَلِ باوقار و معنیِ خیرُالعَمَل حسن تویی یکّهتازِ عَرصهی جنگ و جَدَل حسن فقط ضربههای تو شده ضربُالاَجَل حسن باید مرتضیٰ بگه به تو شیرِ جَمَل حسن شَأنِ عشقت والا، جانشینِ مولا تا اَبَد آقاجان، پرچمِ تو بالا حسنِ ابنِ علی، از عالَمی سَری حسنِ ابنِ علی، سِبطِ پیَمبری حسنِ ابنِ علی، تِمثالِ حیدری رَجَز خوندی و همیشه علیگونه دَم زدی تو بودی که روی عرشِ مُعَلّیٰ عَلم زدی شبیهِ علی به معرکه رفتی قدم زدی یلِ هر نبردی قائلهها را بههم زدی حسن، حسن... تو همون خورشیدی که از پشت اَبرا اومدی میدونم که از بهشتِ دلِ زهرا اومدی دوست دارم صدای گریههامو دنیا بشنوه خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی خدا مهربونی کرد، که شدی امامِ من به تو و به تربتت، برسه سلامِ من خدا مهربونی کرد که شدم گدای تو تو شدی برای من، من شدم برای تو خیلی بهت میاد یه حَرَم داشته باشی با یه گنبد که سایه رو سرم داشته باشی خیلی بهت میاد اینکه هستی تو شاهم میشینن باز گداها سرِ یک سفره باهم اِبنُالکریم، اِبنُالکریم یا أَیُّهَالکریم...