تو حلاوتِ اسم تو، قند و عسل حل شد مشکل مضمونِ شعر و غزل حل شد مولا روی ماهتو که دید، یه نفس عمیقی کشید فرمود جمل حل شد، فرمود جمل حل شد حسن حسن حسن همهی دنیای من حسن دَم مسیحای من حسن آقای من حسن حسن حسن همیشه لیلای من حسن امیدِ فردای من حسن آقای من شیر هر نَبَردی، منحصر به فردی دستمو گرفتی یک لحظه رها نکردی جانشین حیدر و امام دومِ ما به زبون لوتیا، بعدِ علی تو مَردی حسن جانم... **** تو آسمونِ فاطمه، نقش قمر داشتی برا شبای تار، حکم سحر داشتی کوچه رو بند آوردی دیگه، یکی خبر آورده دیگه نقابتو برداشتی، نقابتو برداشتی حسن حسن حسن همه تمنّای من حسن دوای دردای من حسن آقای من حسن حسن حسن بندهم و مولای من حسن ای شوق اشکای من حسن آقای من شیر هر شکاری، صاحب اقتداری اولین وارث ارثیهی ذوالفقاری رفتی ناقه رو زدی اومدی تا بفهمن دست به شمشیر ببَری والله حریف نداری حسن جانم...