
(هرچه جوان، از دست و پا افتاده باشد زشت است پیش چشمها، افتاده باشد)۲ ای کاش با افتادنش، طشتی نکوبند روی زمین بی سر صدا، افتاده باشد تلخ است همسر، زهر همسر را بنوشد مردی ز ظلم آشنا، افتاده باشد انصاف اصلاً نیست، در بیرون برقصند در حجرهاش آقای ما، افتاده باشد در راه پشت بام، میبیند مصیبت پیکر که بین پلهها، افتاده باشد هر جا بیوفتد روز گارش کربلاییست فرقی ندارد که کجا، افتاده باشد ای وای اگر، در ازدحام سخت گودال روی تنی، سرنیزهها افتاده باشد این آبرودار قبیلهست و روا نیست عریان دراین صحرا، رها افتاده باشد جنجال بود و لب تشنهای در گوشهی گودال بود و گودال بود و از نیزه و شمشیر، مالامال بود و میرفت بالا، تیغی که دست نفرت دجال بود و سیدناالغریب سیدنالمظلوم سیدنالعطشان یا قتیل العریان انصاف نیست لشکر کوفه کفن شود اما تو را مقابلم عریان، رها کنند