نمیشه باورم، که وقت رفتنه تموم این سفر، بارش رو شونهی منه کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟ این دم آخری چقدر، شبیه مادری قرارمون چی شد؟ که بی قرار هم باشیم دو دستم را به زیر آب بردم حلالم کن، نبودی آب خوردم راه ما با سر تو، تا به خرابهاست بلند بعد تو بر حرمت، شام عذابست بلند (علم میر سپاه تو، اگر افتادهاست پرچم عفت و ایثار و حجاب است بلند)۲ وقت آن شد که تنت را، بگذارم بروم آه عباس کجایی؟ که رکاب است بلند بر سر دخترکانت، عوض سایهی تو نعرهی حرملهی خانه خراب است بلند با وجودی که نفسهای همه سوختهاست بین این سوختگان، آه رباب است بلند حسین جان... پشیمان میشود هر که برای تو نمیمیرد چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی به جز تو، جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد خطایش را زلیخا کرد، یوسف گشته زندانی دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه، فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی خبرداری که تو رفتی، به کوچهگردی افتادم؟ به ما از تو فقط هجران رسید، آنهم چه هجرانی همه با دامن آتش گرفته، رو به گودالنند عجب شام غریبانی، عجب شام غریبانی سر پیراهن تو، گریهی ما را درآوردند میان اینهمه کشته، چرا تنها تو عریانی؟ طفلان من که بیابان ندیدهاند در عمر خویش، خار مغیلان ندیدهاند غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد صدا که میزنم تو را، سنان جواب میدهد از قوم ما، زنی به اسارت نرفته بود حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود نماز به ناقه نشسته، نخوانده بودم و خواندم دعا به ناقه نشسته، نخوانده بودم و خواندم به جستجوی یتیمان، نرفته بودم و رفتم به شب میان بیابان، نرفته بودم و رفتم