مو که افسرده حالم چون ننالم شکسته پر و بالم چون ننالم همه گویند زینب ناله کم کن تو آیی در خیالم چون ننالم سه غم اومد به جونم هر سه یکبار اسیری و غریبی و غم یار غریبی و اسیری چاره دارد غم یارم، غم یارم، غم یارم * * * * اگر دلواپسم بودی، من از تو بیشتر بودم میان بستگان خود به تو وابستهتر بودم میان بسترم جان میدهم امّا تک و تنها منی که موقع جان دادن چندین نفر بودم افتادی و سرت به روی دامنم نبود این خواهری ما که به درد شما نخورد (وَ الشمرُ جالِسٌ نفس مادرش گرفت سر را برید و رو بهروی خواهرش ...)