
من بی مهر شدم مهریه ی مادر تو لیك شرمنده ز روی تو و آب آور تو مهر ننگیست به پیشانی من تا به ابد كه نبوسید لبم لعل علی اصغر تو بسته شد راه به رویم كه بیایم سویت سوخت جانم به دل سوخته ی دختر تو زان كه چون ساقی تو دست نباشد به تنم موج بر سر زنم از داغ علی اكبر تو دل زینب چو دل من متلاطم اما من كجا موج كجا چشم تر خواهر تو تو كریمی و رئوفی به من این جرم ببخش داغ یك بوسه به دل باشدم از حنجر تو