خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد

خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد

[ حاج محمود کریمی ]
خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد
اوّل قدم آن است جگر داشته باشد

جز گریه‌ی طفلانه ز من هیچ نیاید
دیوانه محال است خطر داشته باشد

با ما جگری هست که دست دگران نیست
از جرأت ما کیست خبر داشته باشد؟!

این‌جا که حرام است پریدن ز لب بام
رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد

در فضل تو امّید برای چه نبندم
جایی که شب امّید، سحر داشته باشد

تیغ کرم تو بکند کار خودش را
هرچند گدای تو سپر داشته باشد

چون شمع سحرگاه، مرا کشته‌ی خود کن
حیف است که گریان تو، سر داشته باشد

بگشای در سینه‌ی مارا به رخ خویش
شاید که دلم میل سفر داشته باشد

می‌گریم و امّید که آن روز بیاید
بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد

رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی
هرچند که خلق تو گهر داشته باشد

خورشید قیامت چه کند سوختگان را
در شعله، کجا شعله أثر داشته باشد؟

ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند
حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد

ما حوصله‌ی صف‌کشی حشر نداریم
باید که جنان درب دگر داشته باشد

ما را به صف حشر معطّل نکن ای دوست
هرچند که خود قند و شکر داشته باشد

دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو
چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد

ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت
مادر چو فراری ز پسر داشته باشد

جز گریه رهی نیست به سرمنزل مقصود
هیهات که این‌خانه دو در داشته باشد

نظرات