مادرم حضرت زهراست فاطمه اُمِّ ابیهاست گوشهی لطف نگاهش برتر از عرش معلّاست خودم، ایل و تبارم تموم کس و کارم فدای حسنش هزارتا مثل حاتم خود حضرت آدم گدای حسنش سایهی رو سرم مادر، خیلی دوسِت دارم حضرت بیحرم مادر، خیلی دوسِت دارم فاطمه اُمِّ ابیها ... کربلام گیره یه امضا این گدا داره تمنّا حل میشه مشکلم آخر گر نگاهی کنه زهرا من بیسر و پا رو که دوست داره شما رو ببر کربوبلا دلم پر زده مادر شبیه یه کبوتر تا ایوون طلا بانی کربلای ما زهرا، مدد زهرا پرچمت تا ابد بالا زهرا، مدد زهرا فاطمه اُمِّ ابیها ... فاطمه خسته و تبدار زخمی از ضربهی مسمار غرق خون بال کبوتر ردّ خون مونده به دیوار نه جونی، نه توونی لباساش همه خونی کبوده بدنش غمم رو کی میدونه؟ دلم رو میسوزونه سیاهی تنش چشمامون ابر بارونه زهرا، مرو زهرا دخترت زار و گریونه زهرا، مرو زهرا فاطمه اُمِّ ابیها ... قلبم از غصّه کبابه حال من خیلی خرابه قوّت بازوی حیدر زندگی بیتو عذابه همه دار و ندارم گره خورده به کارم غمت قاتل من دعا کن که بمونی هنوز خیلی جوونی همه حاصل من زینب از غصّه میمیره زهرا، مرو زهرا دیگه حیدر زمینگیره زهرا، مرو زهرا فاطمه اُمِّ ابیها ...