نیمه شب اشک عزا آه چه غوغا شده بود

نیمه شب اشک عزا آه چه غوغا شده بود

[ حسین طاهری ]
نیمه‌شب اشک عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلسِ خَتمِ علی بود که برپا شده بود

گریه‌کن دیده‌ی خونبارِ ولیُ‌الله و
روضه‌خوان چشمِ کبودی که مُعَمّا شده بود

آن‌که در صبر زبانزَد شده بود از اوّل
حال بی‌صبرتر از فِضّه و اَسماء شده بود

هِق هِقِ گریه و مولای صبوری اِی وای
رازِ جانسوزترین حادثه اِفشا شده بود

بازویی را که نَوَد روز ز مولا پوشاند
در شبِ پَر زدنش قاتلِ مولا شده بود

آه تا صبح دگر دیده‌ی او باز نشد
دردِ پهلو دگر انگار مُداوا شده بود

دست می‌شُست ز جان، لحظه به لحظه مولا
گرچه زهرا خودش از قبل مُهَیّا شده بود

بر علی آن شبِ جانکاه، چهل سال گذشت
بعد از آن قامتِ خِیبَرشکنش تا شده بود

شایعه شد که علی عاقبت از پا افتاد
هرچه شد آه پس از رفتنِ زهرا شده بود

این سخن وِرد زبان‌ها افتاد: 
دیدی آخر علی از پا افتاد؟!

نظرات