ما ریزهخورِ سفرهی اطعام شماییم در راه شما پیروِ اسلام شماییم مشغول طوافیم به اِحرام شماییم همشهری سلمان و ز اقوام شماییم ما امت عشقیم، مسلمان تو هستیم سر تا به قدم گوش به فرمان تو هستیم دستی به دامان و تمنای تو داریم چون قطره نظر جانب دریای تو داریم امروز فقط چشم به فردای تو داریم در سر هوسِ گنبد خَضرای تو داریم هرچند که هستیم مسلمانِ زبانی ما را چه شود که به مدینه برسانی لطفت سبب عزت ما بوده و باشد دنبال شما ملت ما بوده و باشد هرجا ز شما صحبت ما بوده و باشد بر گردن تو زحمت ما بوده و باشد این عشق نهان دل ما را علنی کن ما را به رَهِ خویش اویسِ قَرَنی کن هرچند که در راه تو پیمان نشکستیم بگذر از این ظلم فراوان نشکستیم از بی ادبی بر تو و قرآن نشکستیم دندان تو بشکست و دندان نشکستیم ای بنده نواز از گنه ما همه بگذر سوگند به جان علی و فاطمه بگذر بگذر که تو را شیعهی دلخواه نبوديم بگذر که غلام ولیُ الله نبودیم گاهی پیرو فرمایش تو، گاه نبودیم در راه تو با آل تو همراه نبودیم هرچند سرافکنده شدی از قِبَلِ ما امشب قلم عفو بکش بر عمل ما ما را ز کرم میثم تمار کن امشب از آتش بر پا شده بیزار کن امشب آمادهی رفتن به سرِ دار کن امشب دلباختهی حیدرِ کرار کن امشب مقبول کن این توبهی ضربُ الاجلی را توفیق بده پیروی از خط علی را حالا که پریشانِ دَمِ آخر خویشی تب داری و افتاده و در این بستر خویشی در فکر عروج از بدن لاغر خویشی گریهکنِ تنها شدنِ دختر خویشی آرام کن این سینهی پر واهمهات را با گریه بغل کن نفسی فاطمهات را بعد از تو شروعِ محن فاطمه باشد حرف از خبر آنمدن فاطمه باشد آماج غم و درد تنِ فاطمه باشد اجر زحماتت زدنِ فاطمه باشد در شعله میافتد ز جفا قبلهی حاجات بعد از تو چه آید به سر مادر سادات بعد از تو به گلزار رُخش خار میافتد زهرای تو بین در و دیوار میافتد