
كبوتر كوچیك حرم از خیمه پریده بالای سر عموی پریشونش رسیده ای وای چی دیده داره میبینه عموی غریبش نیمه جونه نشسته روی تن عمو از نیزهنشون دریای خونه یتیم و می خواد دوباره سر روی سینشون بذاره داره می ریزه اشك بارون روی بدن پاره پاره عموی غریبم حسین جان4 سپر می سازه با دستایی كه دست كریمه اونی كه نمك رو زخم تن ذبح عظیمه اشك یتیمه میگه زیر تیغ و سر نیزه و شمشیر وا اماه می خونه با یاد روضه های مادر یا زهرا آه و واویلا بالا نمی آد دیگه آهش خونی شده رخساره ماهش پیش نگاه فاطمه شد سینه ی عمو قتلگاهش عموی غریبم حسین جان4