سلام آقای مظلومم سلام ای حنجر بی‌سر

سلام آقای مظلومم سلام ای حنجر بی‌سر

[ سید امیر حسینی ]
سلام آقای مظلومم، سلام ای حنجر بی‌سر
سلام از سمتِ این خاک و از این مردم، از این رهبر

توی خون و خطر هی اسم پاکت رو صدا کردم
محاله من با این دردا از آغوش تو برگردم

دلم می‌خواد که با اذن تو آقا کربلایی شَم
آره من زنده موندم که توی روضه‌ فدایی شَم

هنوزم خونِ گرمت از تو گودالت سرازیره
هنوز منزل به منزل روی نی رأست داره میره

هنوزم روی نیزه موی تو، تو دستای باده
هنوزم پیکرِ زخمِ تو روی خاکا افتاده

هنوزم خیمه‌های تو، تو چنگ دود و آتیشه 
هنوز با خون و خاکستر نفس‌هات تنگ‌تر می‌شه 

صدای نوعروسا و صدای ناله‌ی زن‌ها
می‌پیچه توی عالم ضجه‌ها و جیغ و شیوَن‌ها

هنوزم روی خاکه پیکرِ صدچاکِ اکبرها
هنوزم خون میاد از حنجر گُلگون اصغرها

سنان و حرمله بازم توی این روزا رجز خونن
پدرها چشم در راه‌‌اند، پسرها غرق در خون‌اند

بیا مثل همیشه قلب ما را خدایی کن
با دستای اباالفضلت بازم مشکل گشایی کن

حسین آرام جانم، حسین روح و روانم... 

*****

خسته‌ام خسته‌تر این شهر مسلمان‌کش‌ها
میهمانم به مهمانیِ مهمان‌کش‌ها

من دعا کرده‌ام اما به اجابت نرسید
هی نوشتم که نیا، حیف جوابت نرسید

فکر آوارگی‌ات برده توانم چه کنم
آه شرمنده‌ترین مرد جهانم چه کنم 

یک نفر نیست که گیرد پر طفلان مرا
روی دامان بگذارد سر طفلان مرا

هیچ‌کس نیست که بر این سه نفر جا بدهد
لااقل کاسه‌ی آبی به لبِ ما بدهد

خواب دیدم نفس خواهرشان خواهد رفت
بعدِ من بر لب آبی سرشان خواهد رفت

کاش از دور نبینند به دام افتادم
دست‌بسته پرِ خون از لب بام افتادم

کاش با باد در این لحظه که سرگردانم
روی دروازه نبینند که آویزانم

همه‌ی اهل و عیالم به فدایت برگرد
بچه‌هایم شود آواره به جایت برگرد

آنقدر فکر تو هستم که به‌هم ریخته‌ام
پای قَنّاره ببین زیر قدم ریخته‌ام

خواستم نامه نویسم که بمان حیف نشد
یا صدایم برسد گریه‌کنان حیف نشد

نامه با اشک نوشتم بفرستم دیدم
بین راهی و تو را نیست نشان حیف نشد

رفته‌ام خانه به خانه زده‌ام رو شاید
که بمانند سرِ بیعتشان حیف نشد

آمدم داد زنم حرمله با شمر رسید
خنجری آمده با تیر و کمان حیف نشد

کاش می‌گفتم از اول که در این حلقه‌ی چشم
دختران تو ندارند امان حیف نشد

نفسم بُرد، زمین خوردم و گفتم، گویم
می‌زند از نفست خون فوران حیف نشد

تیغ را بر لب من زد که نگویم برگرد
چکمه‌ای بر لبم آمد که نگویم برگرد 

به دهانم زد و دندان مرا ریخت به‌هم
یاد طفل تو گریبان مرا ریخت بهم

شعله از بام سرم ریخت، سرم را سوزاند
ناسزا گفت حرامی، جگرم را سوزاند

ناسزا گفت و دلم گفت امان از زینب
مسلم از زیر قدم گفت امان از زینب 

وای از زینب اگر شهر به‌حالت خندد
آن‌که خندید به‌ حالم به عیالم خندد

*****

میشه منو بغل کنی 
بهم بگی دوسم داری
حالا که دیگه اومدی
قول بده تنهام نذاری

این‌دفعه نوبت منه
موی تو رو شونه کنم
باید یه فکری هم برا
لبات که پر خونه کنم

لب‌هات مثل بدنم شده پر از کبودی
وای بابا نکنه تو اون روز اونجا بودی
ما رو بردن وسط محله‌ی یهودی 


بابا بابا
نگفتی دختری داری
چرا محل نمی‌ذاری
شدم عجب گرفتاری

آه آه، زینب... 

*****

نیزه‌ای چرخ می‌زد و در شهر
سرِ خورشید را تکان می‌داد 

کودکی هی بنفشه می‌چید و
لاله لاله به آسمان می‌داد

اگر از هرکسی که می‌ترسید
سر عباس را نشان می‌داد

پربازدید ترین مداحی زمزمه محرم و صفر عصر عاشورا - قتلگاه

محبوب ترین مداحی محرم و صفر عصر عاشورا - قتلگاه

محبوب ترین مداحی سید امیر حسینی

نظرات